Desire knows no bounds |
Thursday, February 14, 2002
«معرفي كتاب»
«نيمهء غايب» اثر حسين سنا پور. -هر كس بايد دنبال خانهء خودش باشد،تا مجبور نباشد مدام سرش را پايين نگه دارد. -...تمامش كن،پيش از اينكه همه چيز را به خاطر هيچ خراب كرده باشي. -من ديگر از هر چيز معقولي حالم به هم ميخورد. -آدم تا گم نشود،خودش را پيدا نميكند. -من از قضاوت فرار مي كنم.از چيزهايي كه باهاشان مثل خط كش خوب و بد مردم را اندازه مي زنيم. -خلاص شدن از شر نگاه ها و خط كش هاي ديگران،اين چيزيست كه من ميخواهم. -فقط دشمن ها هستند كه هميشه حرف هم را بي هيچ كم و كاستي مي فهمند.اغلب هم لبخندي چاشني گفت و گوي شان است.دوستي هميشه با سوء تفاهم همراه است،عسق هم كه خيلي بيشتر. -مانع،همين چراغ هاي قرمز هستند،اين بلوار عريض و شلوغ،همين بوق مكرر اخطار،كه حقوق هر كس را پيشاپيش معلوم كرده است.مشكل همان نامي ست كه روي من و او گذاشته شده.مشكل ماندن در دايرهء اسم گذاري اينهاست،كه خوب و بد كردن هايشان را بين من و او حايل كرده اند. |
Comments:
Post a Comment
|