Desire knows no bounds |
Saturday, February 23, 2002
آقا راستش من فكر نمي كردم اينهمه از شماها جلال آريان رو بشناسين...مرسي از اينهمه mail ...منم اول فكر مي كردم جلال خود اسماعيل فصيحه،ولي بعد كه يه بار تو نمايشگاه كتاب ديدمش فهميدم كه نه،اون نيست...جلال يه جورايي منو ياد “رت“ ميندازه...شايد يه جور “رت باتلر“ شرقي...از اون آدمايي كه زياد خودشون رو اسير قراردادها نمي كنن ...روش مخصوص به خودشون رو براي زندگي دارن...خيلي از معيارهاي احمقانهء رايج در جامعه هم براشون اهميتي نداره...شخصيت دروني آدمها براشون مهمه،و صرفا جنبه هاي بيروني رو ملاك قرار نمي دن...عليرغم ظاهر بي قيد و بي توجهي كه دارن،ديدشون نسبت به مسائل،عميقه...و هميشه در بدترين شرايط بهترين تكيه گاه و پشتيبان از آب در ميان...... .
|
Comments:
Post a Comment
|