Desire knows no bounds |
Monday, March 4, 2002
...اگر به آدم بزرگ ها بگوييد يك خانهء قشنگ ديدم از آجر قرمز كه جلو پنجره هايش غرق شمعداني و بامش پر از كبوتر بود،محال است بتوانند مجسمش كنند.بايد حتما به شان گفت يك خانهء صد ميليون تومني ديدم تا صداشان بلند بشود كه:واي،چه قشنگ!
يا مثلا اگر به شان بگوييد“ دليل وجود شازده كوچولو اين بود كه تو دل برو بود و مي خنديد و دلش يك بره مي خواست و بره خواستن،خودش بهترين دليل وجود داشتن هر كسي است“ شانه بالا مي اندازند و با شما مثل بچه ها رفتار مي كنند! اما اگر به شان بگوييد“سياره يي كه ازش آمده بود اخترك ب-612 است“بي معطلي قبول مي كنند و ديگر هزار جور چيز ازتان نمي پرسند. اين جوري اند ديگر.نبايد ازشان دلخور شد.بچه ها بايد نسبت به آدم بزرگ ها گذشت داشته باشند. |
Comments:
Post a Comment
|