Desire knows no bounds |
Monday, March 4, 2002
- جديدا تو كانادا دارن رو يه سيستمي كار مي كنن در مورد واكنش و احساسات بچه ها در مورد مرگ والدينشون.اينكه بچه ها مرگ رو يه چيز دور از ذهن،وحشتناك،دردناك و ... تصور نكنن.تو يه قسمتي از يه فيلم مستند كوتاه ،نشون ميداد كه بچه هايي كه اومده بودن بالا سر قبر مامانشون،تو مصاحبه مي گفتن:ما اينجا مامانمون رو كاشتيم...حالا هم ما ميوه هاشيم...يه جور درك واقعيت با خلوص و شادي...
اونوقت جالبه كه آدم اينو با سيستم خود ما ايرانيها در مورد مرگ مقايسه كنه...تفاوت از زمين تا آسمون! - هر كسي بايد خود “من“ بودنش رو فراموش كنه،اما نبايد “خود“ش رو گم كنه. - تو اين دوره،“شادي“ ما،“شادي“ تهذيب نشده ست، به عبارتي،“شادي“ ما “اندوه“ بزك شده ست.(راست ميگه...قبلا ها چقدر راحت بهمون خوش مي گذشت...و چقدرخنديدنامون از ته دل بود...الان تفريحاتمون خيلي شيك تر و با كلاس تر شده...اما ديگه هيچوقت مثل اون موقع ها نميشه...اونقدر خالص...اونقدر صميمي...ساده...از ته دل...همه مون يه جورايي كوپ كرديم...اما به روي خودمون نميايم...) - همه فكر مي كنند “جهنم“ فقط براي “سوختن“ است،اما آدم مي تواند در جهنم باشد و“ نسوزد“، بلكه “پخته شود“.(يعني آدم ميتونه حتا در بدترين شرايط،نگاهش رو عوض كنه و اون شرايط دشواري رو كه توش قرار گرفته،به عنوان يه كلاس كسب تجربه يا آبديده شدن نگاه كنه) - “شور“زندگي بايد به “شعور“ تبديل شود،اما در همهء ما در حد“شعار“ باقي مي ماند. - ما هميشه دنبال اين هستيم كه ببينيم “آسيب پذير“ كيست،جرأت اين را نداريم كه بگوييم “آسيب رسان“ كيست. - “اشك“ و “عشق“ را نبايد پنهان كرد. - آدم گاهي بايد استفراغ رواني بكند،يعني همهء آنچه را كه خوشش نمي آيد،بيان كند. - گاهي اوقات ارتباط غير كلامي بسيار مؤثر تر از ارتباطات كلامي ست...يك نگاه... - در عصر حاضر،ما پيوسته در معرض بمباران اطلاعاتي هستيم.به همين دليل،قدرت خلاقيت و تصوير سازي دروني را از دست داده ايم.دانسته هاي اين نسل بيشتر از توانسته هاي آنهاست،در حاليكه در دوره هاي قبل،توانسته ها(مهارت،دخالت،تحرك،پردازش،...)بيشتر از دانسته ها بود. “آب كم جو،تشنگي آور به دست“ |
Comments:
Post a Comment
|