Desire knows no bounds |
Sunday, April 7, 2002
يه تيكهء قشنگ از چيكه كه فكر كنم حرف خيلي از ماها باشه:
● ازبس که مي خواهي و "نيست"، بزرگ مي شود و يک دفعه مي شود همه چيز. از بس که هي مي خواهي و نبوده. که اگر "بود"، "بزرگ" نمي شد خواهشِ تقسيم بر نيستي مساوي است با بي نهايت. اين است راز بزرگ عاشق شدن. شايد اگر "بود" از يک هم کمتر بود... |
Comments:
Post a Comment
|