Desire knows no bounds |
Thursday, June 13, 2002
سرم داره گيج می ره . از ديروز تا حالا . اولش فکر کردم رو قله وايستادم ، يا رو پشت بوم يه برج بلند بلند ، فکر کردم وايستادن رو بلندی باعث سرگيجه م شده . اما بعد که خوب چشمم رو باز کردم ، ديدم اون پائينم ، ته دره ، ته گودال ، و بس که بالا رو نگاه کرده م ، سرم اين جوری داره گيج می ره . سرمو انداختم پائين ، چشم هام رو هم بستم . خدا کنه سرم ديگه گيج نره .
|
Comments:
Post a Comment
|