Desire knows no bounds |
Thursday, June 13, 2002
...
هر کسی هستی يه دفه ، قد بکش از پشت نقاب از رو نوشته حرف نزن ، رها شو از پيلهء خواب . نقش يک دريچه رو ، رو ميلهء قفس بکش برای يک بار که شده ، جای خودت نفس بکش . کاشکی می شد تو زندگی ، ما خودمون باشيم و بس تنها برای يک نگاه ، حتی برای يک نفس . تا کی به جای خود ما ، نقاب ما حرف بزنه تا کی سکوت و رج زدن ، نقش نمايش منه . ... می خوام همين ترانه رو ، رو صحنه فرياد بزنم نقابمو پاره کنم ، جای خودم داد بزنم . با تو حکايتی دگر... |
Comments:
Post a Comment
|