Desire knows no bounds |
Sunday, June 16, 2002
بهانه :
حرف های بسياری در دلهامان بود دلتنگی هامان را هم آورديم تا با هم قسمت کنيم باران نباريد حرف هامان در دل ماند به اميد ديدار . تنها زمانی کوتاه در کنار يکديگر بوديم و پنداشتيم که عشق هزاران سال می پايد . تانگو را تنها نمی رقصند ... ××××× منم بيام ، دو تايی ؟ |
Comments:
Post a Comment
|