Desire knows no bounds
فقط همين يه بالش مونده ...فکر می کردم تموم کردنه که سخته ... نمی دونستم شروع نکردن هم ...نمی دونستم ادامه دادن هم ... يا ادامه ندادن هم ...و ما همچنان دوره می کنيم ، شب را و روز را ... هنوز را .