Desire knows no bounds |
Saturday, April 26, 2003
خوب بالاخره بعضی چيزا اجتناب ناپذيرن . نمی تونستم بعد از اينهمه وقت اميدوار باشم که دوباره عقب بيفته . اول وقت روز اول هفته بايد خبردار می شدم که بهله ، به زودی اتفاق خواهد افتاد . اما جالب اينجاست که اين بار خونسردتر از دفعات قبل هستم ، آروم تر و با اعتماد به نفس بيشتر . می دونم اين بار هم هرقدر سخت باشه ، بالاخره يه جوری از پسش بر ميام ، يه جوری که آب از آب تکون نخوره .
اما خوب حقيقت اينه که وقتی منتظر يه اتفاق ناخوشايندی ، هر قدر هم که دور باشه ، بازم اثر خودش رو می ذاره . روز شمار معکوس ، حس فرساينده ايه . که حتی اگه يه روز هم به تعويق بيفته ، خودش کلی غنيمته . |
Comments:
Post a Comment
|