Desire knows no bounds |
Friday, April 11, 2003
از وبلاگ عرائض :
٭ غروب جمعه بيستم دی ماه هشتاد و يک تــــــــــــــــــــــا بيستم فروردين ماه هشتاد و دو سه ماه ... از وبلاگ خورشيدخانوم : همه ذخيره های نفتی عراق مبارکت باشه ، همه مردا و زنا و بچه هايی که تو اين جنگ مردن مبارکت باشه ، همه اقتداری که جلوی اتحاديه اروپا پيدا کردی مبارکت باشه . فقط نکنه يه موقع بزنه به سرت و هوس کنی از اين لطفا به ما بکنی ، نکنه يه دفعه اونقدر احمق بشی که بخوای مارو هم نجات بدی ها . نکنه فکر کنی مادرای ايرانی طاقت داغ جديد رو دارن ، نکنه فکر کنی جوونای ايرانی طاقت ديکتاتور آمريکايی رو دارن ، نکنه فکر کنی ما مجبوريم بين بد و بدتر بد رو انتخاب کنيم ها . نکنه فکر کنی پالايشگاهای نفت آبادان انتظارت رو می کشن ، نکنه فکر کنی جوونای ايرانی منگلن و برات فرش قرمز پهن کردن ، نکنه .... متن کامل . از وبلاگ خانوم گل : خداي من كرموست. خداي من اويك را به من داد تا مردش باشم. خداي من در لحظات اوج نااميدي اودو را به من داد تا از بيكسي عاشقش شوم. خداي من در نيمه راه مردگي اوسه را به من داد تا از دستش بدهم. خداي من كرموست. من خدايم را نميپرستم. من در شبانه روز 5 بارچشمانم را ميبندم و از صميم قلب بر خدايم لعنت ميفرستم. از وبلاگ دنيای من ... نه زندگی من و شايد دوران من : مدرسهء دوشيزگان ... ديواراي مدرسه من مثل ديواراي زندان اوين ميمونه . بلند و دلگير . حياط مدرسه مثل حياط زندان . هرچند که سعي شده نرده ها رو سبز کنند که همه جا سبز به نظر برسه ... تو مدرسه من 180 تا دوختر بين 14_18 ساله لوس و پولدار درس ميخونند . 180 تا بچه يي که 150 نفر از اونها جز اسم بازيگرا و فوتباليست ها و تاريخ تولد و رنگ در خونه اونا چيز ديگه يي بلد نيستند . 180 تا بچه يي که هر سال جشن نيکوکاري غوغا ميکنند ولي هنوز نمي دونند فقر يعني چي و يا اصلا شبي رو گرسنه سر کردن چند حرف داره ؟! اين 180 تا بچه از بدو تولد تو خانواده هاي خيلي مذهبي بزرگ شدند . از 8 سالگي از پسراي فاميل جدا شدند ... مادراشون يه چشمي رو گرفتند و پدراشون ريشهاي بلندي داشتند ولي نميدونم چرا اينا اين جورين اند ... متن کامل . |
Comments:
Post a Comment
|