Desire knows no bounds |
Tuesday, May 6, 2003
بيخودی که نشده ندای بالای ديوار که :
..... - با يه روانپزشک صحبت می کردم . بهش گفتم زن من يه خورده خنگه ، دير می گيره چيزارو . گفت با زنی که زياد با هوش نيست راحت تره زندگی کردن . - عجب دکتر منورالفکری ! - راست می گه آخه . زنی که تيز باشه آدمو محدود می کنه . ..... اگه بخوام محدودش کنم از دستش می دم ... می خوام رهاش کنم که از ته دل بياد توی آغوشم و به خودم بگم اينبار هم مياد ؟ ..... پسره پول می فرستاده و از اون طرف جواب می خواسته و غرغر که چقدر ولخرجی می کنی و اينا . بهش می گم خوب می گفتی نفرسته . می گه نه اون وظيفه شه . می گم وقتی اينو می گی يه جملهء نامرئی ( ناگفته ) هم می گی : وظيفه منه ازش اطاعت کنم . درست همون حرفی که قانون مسخرهء ما و سنت می زنه . از مرد خرجی از زن تکمين . کار بيرون مرد کار خونه زن . - حق طلاق بگيرم ؟ مگه قراره از همون اول به طلاق فکر کنم ؟ حالا ديگه مخش نمی رسه به اونجا که بابا تو که شوهر می کنی آقاهه هرجا بگه بشين بايد بشينی ، حق انتخاب مسکن نداری . هر وقت بخواد بايد تشريف ببری باهاش سانفرانسيسکو . هر وقت اون اراده کنه تو بايد بزای و هر چندبار که اون بخواد ( زنان کشتزارهای شمايند . به کشتزارهای خود آنگونه که می خواهيد داخل شويد ) ديگه جونم براتون بگه .. آهان زن عقدی و صيغه ای و اين داستانام که حق قانونيشه . حالا همه فکر می کنن : نه !!! منکه با همچين آدمی ازدواج نمی کنم ! ايشاللا يه ازدواجی می کنم که همه از حسودی چشمشون چارتا شه ! به خدا می گن . به پير به پيغمبر همين جوری فکر می کنن به شما نمی گن ! من که خيلی ديدم و شنيدم . ..... و فروغ : اردی بهشت غريبیست ! ..... فقط چيزهايی را از ياد بردهاند ، آن كه حتی اگر كسوف شود و خورشيد پنهان ، اما آفتابگردان گلیست كه به سادگی نمیپوسد ! آن كه كسوف هميشهگی نيست و دورهای گذرا دارد . آری ، خورشيد مدام است و نسل آفتابگردان برقرار ! راستی ، سلام ... |
Comments:
Post a Comment
|