Desire knows no bounds |
Friday, May 16, 2003
هر چقدر ماه دی عاليه و حرف نداره ، اين ماه ارديبهشت از اول تا آخرش دردسره !
××××× يه تولد زودهنگام ، که هديه هاش به طرز جالبی اهداف خاصی رو دنبال می کرد . هر چند که هـــــــــــی ، کو گوش شنوا ! اما خوب به يُمن حضور مقاديری آدم خل و چل که از قضا اسمشون با نون شروع می شد ( بلا نسبت خانوم های نون دار حاضر در جمع ! ) کلی خنديديم و حسابی خوش گذشت . پ . ن . ( جهت تنوير افکار عمومی ) حتی بعضی رضا ها هستن که اسمشون با نون شروع می شه ، نيما و نويد که ديگه جای خود دارن . اگه بازم شبهه ای هست بگيد تا لينک بدم ! ××××× اصولا هديه گرفتن خيلی کيف داره . اما بعضياش يه جورايی خاصن . مثل همين جعبه هه که وقتی درشو باز می کنی ، آهنگ می زنه . از همونايی که نِل داشت ... مرسی زياد . ××××× بعضی ها هستن که به صورت ديفالت حس می کنن ساعت يازده شب برای خونه برگشتن خيلی زوده ! ××××× می خورن ، فيلم می بينن ، چت می کنن ، می خوابن ، می خوابن ، می خوابن ، می خورن ، فيلم می بينن ، می خورن ، می رن استخر ، می خورن ، فيلم می بينن ... بابا يکی اينا رو از خونهء ما ببره بيرون ! ××××× قرار بود بريم روپوش بخريم ، سر از يه تولد ديگه درآورديم . قرار بود بريم سفره خانهء فرشته ، سر از 1320 در آورديم . قرار بود آقا آلمانيه آلمان باشه ، اما هنوز ايران بود . فکر می کردم خوش نگذره ، کلی خوش گذشت . بالاخره هم نشينی با گروه فرهيختگان يه نقطهء مثبت برای ما داشت و اون اينکه آقا شيرزاد وسط اون همه آدم منو شناخت و سلام وخلاصه تو شلوغی شب جمعه سه سوت دو تا تخت خالی توپ بهمون داد . طفلی مامانم اينا مونده بودن اين آقاهه چقدر ما رو تحويل می گيره ! بعدم اومد گفت قليون می کشين ديگه . خوب ما هم از اونجا که در جمع خانوادگی ( ! ) بوديم فقط بهش لبخند زديم ، اما خودش قليون آورد با طعم نعناع ! و از اونجايی که از حمايت بی دريغ آقا آلمانيه برخوردار بوديم ، هيشکی نفهميد که يه نفر خودشو خفه کرد عملا ! ××××× جذابيت رو هم می شه خريد . کافيه مبلغی که می پردازی کافی باشه . ××××× و آخر اينکه يه قرار توپ واسه يکشنبه ، با حضور تنها تيلهء حاضر در صحنه ! اين يکی به کل دست پخت مامانم بود . بنده به شدت بی تقصيرم . ولی خودمونيما ، کلی می خنديم . D: |
Comments:
Post a Comment
|