Desire knows no bounds |
Sunday, August 17, 2003
داشتم کتاب های قديميم رو ورق می زدم . ياد آنت افتادم و رفتم سراغ جان شيفته . از اون کتابای قطوری که وقتی ورق می زنی بوی کاغذ کهنه می پيچه توی اتاق . به تاريخ ته کتاب نگاه کردم ، تاريخی که خوندن کتاب رو تموم کرده بودم . مربوط به زمانی بود که مدرسه می رفتم ، دوم راهنمايی . و بعد رفتم سراغ جملاتی که زيرشون رو خط کشيده بودم ، عادتی که از بچگی دارم . برام جالب بود که اون زمان چطور زير همچين جملاتی رو خط کشيده بودم :
اگر من در رخنه ای که پديد آورده ام از پا درآيم ، خوب ! رخنه ای کرده ام . ديگران بهتر نفس خواهند کشيد . بهترين ِ زنان می تواند اهانت های نهفته را ببخشد ، اما هرگز از يادش نمی برد . درسی که دل به بهای رنج و شادی خود مطالعه نکرده باشد درست فراگرفته نمی شود . واژه و واقعيت از يک قماش نيستند . و چه بسا که شخص آنچه را که خوانده است در زندگی بيابد و آن را باز نشناسد . من نگرانی هيچ چيز و همه چيز را ندارم . در همين لحظهء حاضر هستم ، و اين برايم يکسره کافی ست : اين است که هميشه پيش پای خود را نگاه می کنم . و اگر تصادفا بيفتم ، هرگز از جای خيلی بلند نيست . اما تو همانی که هستی : هيچ کار را نيمه کاره نمی کنی . اگر بخواهی از دست بروی ، پاک از دست می روی . اگر به غالب ايمان داشته باشيم ، مغلوب بودن چيزی نيست . ما به يکديگر نياز داشتيم تا خودمان نباشيم . جز با هم کامل نبوديم ... اين درست آن چيزی ست که ديگران نمی توانند ببخشند ! زيرا اگر دو تن با هم کامل باشند ، ديگران خود را مغبون می شمارند . مارک کسانی را که می گريزند تحقير می کند . با چنان شدتی تحقيرشان می کند که اين خود ممانعتی در برابر وسوسهء گريز خود اوست . ... " هر آن چه می خواهی باش ! هر چه می خواهی بکن ! دلت اگر خواست ، فرار کن ! ولی بگو : من فرار می کنم ! " نه ، ميوه در حق درخت خيانت نخواهد کرد ... اما در اين زمان ، درخت بود که خيانت می کرد ... کنجکاوی ... آنت اگر حوا می بود ، در چيدن سيب از درخت ترديد روا نمی داشت . پی ِ روباه بازی نمی رفت تا آدم را به چيدن آن وا دارد ... " می دانم ، خطر می کنم . برای آن هم خطر می کنم که بهتر بدانم . اخلاق کهنه توصيه می کرد که از خطر بگريزم . ولی اخلاق نو به ما ياد داده است که آن که خطر نمی کند هيچ چيز ندارد ، هيچ چيز نيست . من اگر نيستم ، خواهم بود . " .... " جان شيفته --- رومن رولان --- ترجمهء م . به آذين " بايد دوباره از اول بخونمش ... دلم برای آنت تنگ شده . |
Comments:
Post a Comment
|