Desire knows no bounds |
Wednesday, October 8, 2003
گرومب ... گرومب ...
می دونم اونی نيست که بايد باشه . می دونم نمی تونه اونی باشه که بايد . اما نمی دونم چرا هربار که هست دلم می خواد بيشتر باشه ، دلم می خواد اون جوری که دوست دارم باشه ، دلم می خواد همه ش باشه . نمی دونم چرا اين چند وقته همه ش رفته تو مغزم و بيرونم نمياد ! شايد مقداريش تقصير فرايند ِ شبيه سازی ِ ذهنم باشه ، اما می دونم همه ش نيست ... like the green chile , sad one , spicy but tasty ... |
Comments:
Post a Comment
|