Desire knows no bounds |
Friday, November 7, 2003
پيش تر ها
ترانه هايم را شتابان و نابخردانه به سودای پرواز فروختم.. ... زان پس پريشان و ناباورانه در حسرت رويای پرواز لبخند را به گدايی نشستم.. ... اکنون من مانده ام و بغل بغل ترانه ی ناسروده ... چنين شد که بانوی بی ترانه شدم.. سلام. |
Comments:
Post a Comment
|