Desire knows no bounds |
Saturday, November 29, 2003
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم!
کلاس اولی رو فروختم به وسوسهء يه مشت برگ نارنجی خيس که اصلنم خش خش نمی کردن .. کلاس دومی عزيزم رو فروختم به وسوسهء برش ِ دوم يه کيک شکلاتی ِ هيجان انگيز .. بعد به اين نتيجه رسيديم که ملکه بودن زيادم هيجان انگيز نيست ، لا اقل چهل سال پيش که نبوده ، با اون قصرهای جوادشون ! .. اما در نهايت به شياطين غلبه کردم و کلاس سوميه رو به وسوسهء چيزبرگر با قارچ و سيب زمينی نفروختم ! اصلنم بعدش يه آيدای گرسنهء پشيمون نبودم .. هيچم !! |
Comments:
Post a Comment
|