Desire knows no bounds |
Wednesday, November 5, 2003 سعی می کنم کم کم پائيز رو به خاطر خودش دوست داشته باشم و به خاطر همهء لحظه های سبک و قشنگش ، تا هی يادم نيفته که پائيز بی تو يه تيکهء بزرگو کم داره . ... خط را بگير و بيا اين جا هنوز بستری ست بی پرچين و زنی در باد سرگرم ِ کِشت قاصدک بگذار در فاصلهء پوست ِ تو و غربت من يک بار کلاغ به خانه اش برسد پيش از آن که قصه به سر شود . * * گراناز موسوی |
Comments:
Post a Comment
|