Desire knows no bounds |
Monday, January 5, 2004
شمارش معکوس
قرار بود پاييز و زمستان مال من باشد .. مهر هم .. باران هم .. دی هم .. برف هم .. مال من نشد اما سبک بود ، اما از آن ِ من نبود . های .. کجای اين چار فصل ايستاده ای ؟ کجا بايستم که سرما نسوزانَدَم .. کجا بايستم که بيايی و ببينی ، که بيايی و بمانی ؟ های .. با توام با تو که راز فصل ها را می دانی . |
Comments:
Post a Comment
|