Desire knows no bounds |
Friday, May 7, 2004
قلبم را در مجری كهنه ای
پنهان می كنم در اتاقی كه دريچه ئی ش نيست. از مهتابی به كوچه ی تاريك خم می شوم و به جای همه ی نوميدان می گريم. با اين همه - ای قلب دربه در!- از ياد مبر كه ما - من و تو - عشق را رعايت كرده ايم، از ياد مبر كه ما - من و تو - انسان را رعايت كرده ايم، خود اگر شاهكار خدا بود يا نبود. شاملو |
Comments:
Post a Comment
|