Desire knows no bounds |
Wednesday, August 11, 2004
.....
کسی نمی داند چه قدر فرصت باقی ست تا جبران گذشته کنيم دستم را بگير. "چيدن سپيده دم ---با صدای شاملو" وقتی گفت داره ازدواج می کنه، بهش گفتم حواستو جمع کن ها. توی سودايی عاشق پيشه رو چه به ازدواج منطقی. بهم گفت فکراشو کرده، چشماشم بازه، بايد راهی رو که شروع کرده ادامه بده. من اما می دونستم می خوره تو ديوار. آخه روحياتش يه جورايی شبيه جوونی های من بود زياد. انی وی، حالا که حرفاشو می شنوم، دلم می گيره. می دونستم به اين جا می رسه آخرش، اما نه اين همه زود. خيلی سخته با مردی زندگی کنی که دوسش نداشته باشی و اون حتا بلد نباشه چه جوری نوازشت کنه. کاش يکی يادش می داد، يادشون می داد، ياد خيلی از مردها، که چه جوری بايد يه زنو دوست داشت. چه جوری بايد نوازشش کرد. چه جوری می شه قلبشو آروم آروم تسخير کرد، حتا اگه عاشقت نباشه. بابا آخه همه چی که فقط سکس نيست. کاش ياد می گرفتن چه جوری بايد يه زنو لوس کرد، بدون ترس از اين که بد عادت بشه. کاش ياد می گرفتن چه جوری روح يه زن رو نوازش کنن. چه جوری روح يه زن رو تصاحب کنن. وگرنه تصاحب يه مشت خاک که هنر خاصی نمی خواد که! وقتی می خوای دستشو بگيری، مثل يه شیئ باهاش رفتار نکن. يه جوری دستشو بلند نکن که انگار داری يه کيف يا يه کتابو برمی داری از رو پاش! اول انگشتاتو سُر بده روی دستش، از مچ به پايين. بذار اول گرمای پوستتو بچشه. بعد نوک انگشتاشو نوازش کن، با سر انگشتات. مثل شاخک های دو تا سنجاقک عاشق. بذار تمام دوست داشتنت از سر انگشتات جاری بشه تو تنش. بعد دستشو با دستات در بر بگير. بَرش ندار، می فهمی؟ در بر بگير، يه جوری که تو دستات احساس امنيت کنه. بذار با دستات آروم بشه. بعد دستشو آروم ببوس، مثل بوسيدن دست يه ملکه، در حالی که نيمی از انگشتاش خمه تو دستای تو، آروم با لبات بوسه های کوچيک بزن، دستاشو بو بکش. بوش کن، با يه نفس عميق بوی دستاشو بفرست تو ريه هات. بذار بدونه بوشو دوست داری، بوی دستاشو، بوی تنشو. می بينی؟ اون قدرام سخت نيست، هست؟ به علاقه مندی هاش توجه نشون بده. وقتای بيکاريت کتابايی رو بخون که اون ازشون يه وقتی حرف زده. آهنگی رو گوش کن که اسمشو بهت قبلنا گفته بوده. بعد وقتی ببينه بدون اصرار اون به چيزای مورد علاقه ش توجه داری و رفتی دنبالشون، ته دلش يه جورايی تکون می خوره. يه حس خوب شروع می کنه به رشد کردن. کم کم به يه زبون مشترک می رسين باهم. به چيزای مشترکی برای حرف زدن. به افق های جديدی برای درک کردن، درک کرده شدن. تو کارات، تو زندگيت، سليقه ی اونم در نظر بگير. به خاطرش کارايی رو بکن يا عادت هايی رو ترک کن که تا قبل از اون حاضر به انجامشون نبودی. بذار آشکارا بفهمه که بهش توجه داری و برات مهمه. بذار ببينه که داری سعی می کنی تو اينترست هاش سهيم بشی. ذائقه ت رو عوض کنی. حتا جلوی بقيه، به خصوص در حضور ديگران. آشکارا بهش بها بده و بذار احساس غرور کنه. يادت باشه پشت ظاهر بی تفاوتش، يه حس قوی شروع کرده به رشد کردن. وقتی با هم می رين خريد، بهش فرصت بده راحت و کودکانه ويترينا رو تماشا کنه و از حضور تو معذب نباشه. تو نگاه کردناش شريک شو، تو هم نظر بده، تو هم صداش بزن و چيزای قشنگيو که می دونی خوشش مياد نشونش بده. وقتی غرق تماشا و تصميم گيريه، واسه خودت بيکار اون گوشه وای نستا. آروم بيا پشتش و دستتو بذار روی کمرش. دستتو بکش روی مهره های پشتش. بذار بفهمه همه ی حواست بهشه، بذار حس کنه نزديکشی و می خوايش. بذار بفهمه حضورش برات مهمه، برات غنيمته. اگه دلش پيش چيزيه اما نمی خرتش، تو براش بخر. لوسش کن، نترس. بد عادت نمی شه به خدا، اما ته دلش چيزی جوونه می زنه. جوونه ای که اگه کم کم و به موقع بهش آب بدی، رشد می کنه و يه درخت می شه، يه درخت برای تو. وقتی حالش گرفته ست و از حرف زدن يا تعريف کردن طفره می ره، کوتاه نيا. آروم آروم بهش فضا بده تا هر چی تو دلشه برات بگه. نه که مستقيم گير بديا، اما زيرکانه پشتکار داشته باش و در مخفی ترين احساساتش شريک شو. سعی نکن در موردشون نظر بدی، ارزش گذاری کنی يا راه حل ارائه بدی. مهم تر از همه راه حل ارائه نده. فقط گوش کن و مطمئن باش با همون گوش کردن صرف، بار بزرگی رو از رو دوشش بر می داری. راه حل نده، مگر اين که مستقيما و به وضوح ازت کمک فکری بخواد. تو لحظه های سختش شريک شو، حتا اگه بارها و بارها از شريک کردنت طفره بره. اگه خسته نشی، بدون جوونه هه رو يه قدم بزرگ به نهال شدن نزديک کردی. وقتی می خوای بغلش کنی، پر تمنا در آغوشش بگير. بذار خواستنت رو حس کنه. بهش فرصت بده تو بغلت آروم بگيره. زمان رو طولانی کن. گردنش رو، موهاش رو، گونه هاش رو بو بکش. زير لاله ی گوشش رو بو کن، با يه نفس عميق. لذت بودن در آغوشت رو با يه بوسه ی عجولانه و بی موقع خراب نکن. بذار امنيت رو بچشه تو بغلت. بذار فکر کنه می تونه ساعت ها و ساعت ها تو بغلت بمونه. بذار گرمای تنت به تموم سلول های تنش نفوذ کنه. بذار همه چی تو ذهنش باقی بمونه. با پهنای کف دستت آروم آروم پشتش رو نوازش کن. پشت گردنش رو. پايين موهاشو. صورتتو فرو کن تو موهاش و بذار فشار تنت رو حس کنه. بذار بفهمه دلت می خواد تو هم حل بشين. با هم يکی بشين. اگه اولای رابطه ای، بوسيدن رو بذار برای آخر ِ آخر. بذار اون قدر بهت اعتماد کنه که وقتی بوسيديش، خيال نکنه می خوای تصاحبش کنی. زمان خيلی زيادی لازم داری تا بتونی يه زنو از لحاظ روحی برای بوسيدن آماده کنی. از چند هفته و چند ماه بگير، تا حتا چند سال! نترس! اگه قصدت کام جويی نباشه، به لذت عميقی دست پيدا می کنی که ارزش اين همه صبر کردن رو داره. اما يادت باشه، برای اين که اون نهاله درخت بشه، بايد از روح يک زن شروع کنی، نه از جسمش. بوسيدن نماد عشقه. يه جورايی عميق ترين حس ها رو منتقل می کنه. به شرط اون که بوسه ت از روی دل باشه، نه از سر کنجکاوی يا به قصد پيشروی! وقتی می خوای ببوسيش.... اوووف، خيلی طولانيه ديگه اين يکی.. بی خيال. تا همين جاشم اگه اومده باشی کلی جلويی. بقيه ش ديگه عجالتن در مجال حوصله ی ما نيست دوست جان. تا بعد چه شود، قبول؟ |
Comments:
Post a Comment
|