Desire knows no bounds |
Friday, October 15, 2004
هوا اون قدر ابری و توپ بود که نمی شد از بيرون رفتن صرف نظر کرد، اينه که بعد از يه قرن دوباره دچار any given thursday شديم با اين خانومه.
دارينوش و مقاديری نوار و سی دی و کتاب و بعدشم چپ دست و هری پاتر به اضافه ی مقداری خرمگس تصادفی (ورژن مشابه گوليه) که طبق معمول يه ساعتی نان استاپ خنديديم از دستش. بعد تازه خيلی شيک اومد وبلاگ قبلی منو معرفی کنه به دختر داييش، گفت: خواننده های وبلاگ اين دقيقن همون خواننده های فهيمه رحيمی ان که الان شيش ماهه در آتيش فراقن و اينا! اون دسته گل به موقعشم که ديگه حرف نداشت D: جای دخترک فوق ليسانسی رو هم خالی کرديم بسی. + ها راستی، اون بالابان که کلی زيباست به کنار، ورژن آذری ش (سرزمين آتش --- عليخان صمدوف) هم حرف نداره. + اصرار در نگاه داشتن ِ آن چه نگاه داشتنی نيست به فرو ريختنش می انجامد همانند دانه های شن از ميان انگشتان. "فرشته يی در کنار توست --- مارگوت بيکل" |
Comments:
Post a Comment
|