Desire knows no bounds |
Monday, November 29, 2004
مناجات
کاج! ای کاج های هميشه سبز! هميشه مغرور می خواهم قد بکشم بشوم هم قد شما می دانم که بر يکی از آن همه شاخه های سبز پرنده ای آشيانه نمی سازد. ... ای کاج های هميشه سبز! من از خاکی بيدار شده ام که مادرم خاطراتش را در آن خاک می کرد. ... ای کاج های هميشه سبز! می خواهم ديگر از خواب بيدار نشوم. می خواهم بگذرم از پيچ تند کوچه و پای پياده برسم به آستان سردتان و دخيل ببندم دلم را به دل تان. می خواهم سبز شاخه های تان شوم. سوزن های تان را فرو کنيد به رگ هايم. بگذاريد زندانی تان باشم. "حبس" را به چشم هايم ابلاغ کنيد. من فقط چند ماهی ِ ريزِ سرخ گريه می کنم و بعد کمی آسمان باشد و ابر و ماه جيره ی روزانه ی هميشه هايم. ای کاج های هميشه سبز! باز هم صدای باران دارد شيشه ی پنجره ام را لک می کند. "روز شمار جنون --- لادن نيکنام" |
Comments:
Post a Comment
|