Desire knows no bounds |
Friday, May 27, 2005
پشت پنجره ای
با پرده های ضخيم در خانه ای که کسی نمی داند کجاست در دورانی که بارها تکرار شده نشسته ام کتاب می خوانم واقعه به نهايت ساده ولی تلخ است ترس ترسی که از آن عار دارم ترسی که از زخم دردناک تر است ترسی که از مرگ هم دورتر می کند مرا از زنده گی .. |
Comments:
Post a Comment
|