Desire knows no bounds |
Tuesday, July 12, 2005
در اطراف خانه ی من
آن کس که به ديوار فکر می کند آزاد است آن کس که به پنجره غمگين و آن که به جستجوی آزادی ست ميان چارديوار نشسته می ايستد چند قدم راه می رود نشسته می ايستد چند قدم راه می رود نشسته می ايستد چند قدم راه می رود نشسته می ايستد چند قدم راه می رود نشسته می ايستد چند قدم راه می رود نشسته می ايستد چند قدم راه می رود نشسته می ايستد چند قدم... حتا تو هم خسته شدی از اين شعر! حالا چه برسد به او که نشسته می ايستد... نه! افتاد گروس |
Comments:
Post a Comment
|