Desire knows no bounds |
Tuesday, July 19, 2005
پرسش ممنوع
گفتم دوستت دارم. پرسيدم حالا چکار کنم؟ جواب ندادی. فکر کردی اگر دوستت داشتم نمی پرسيدم. فرق من با تو اين است که من فکر نمی کنم و می پُرسم ولی تو فکر می کنی و نمی پرسی. من در همين لحظه اعلام می کنم که اينجوری نمی شود. من به خداوند پيشنهاد می کنم که در نسخهء بعدیِ آفرينش توانايی فکر کردن را از زنان و توانايی سوال کردن را از مردان سلب کند؛ آنوقت نه من سؤالهای بيخود می پرسم و نه تو فکرهای بيخودی می کنی؛ و بالاخره ما خوشبخت می شويم. آمين. دلتنگستان |
Comments:
Post a Comment
|