Desire knows no bounds |
Tuesday, July 19, 2005
من پنداری کوچک ترين کلمه ی زمين ام
آن قدر که بر زبانت نيامده، تمام می شوم. من انگار ترجمه ی غريب ِ داستان يک پرپر زدنم. پرنده ای که پر باز کرد و اولين سلامش آفتاب بود و سوخت. ماهنی |
Comments:
Post a Comment
|