Desire knows no bounds |
Thursday, April 20, 2006
ديدی يه وقتايی هوايی می شی
دلت هوايی می شه دلت فقط سکس می خواد تن آدمه رو می خواد دستاشو لباشو دلت می خواد همون لحظه همه ی فشار تنشو حس کنی دلت می خواد تو بغلش داغ شی تناتون خيس شه قاطی شه دستاش بغلت کنه محکم محکم بغلت کنه موهاتون با هم گره بخوره زير موها تاريکه چشما و لبا وحشيه گرسنه س نفس کشيدنا وحشيه داغه تب داره چنگ زدنا وحشيه حريصه مالکانه س . . وقتی دلت هوايی اين مدلی می شه چيکار می کنی؟ يا اصن بايد چی کار کنی؟ تحملش می کنی؟ بی خيالش می شی؟ نمی شه که اذيت می کنه ول نمی کنه چی کار می کنی پس؟ آدمه رو پيدا می کنی؟ اگه نشد چی؟ اگه نبود؟ .. جوابا رو دوست ندارم |
Comments:
Post a Comment
|