Desire knows no bounds |
Wednesday, April 12, 2006
سی دی ميرکل سلين ديون رو می ذارم تو سی دی پلير و صداشو تا يه خورده مونده به آخر بلند می کنم. منتظر کام تو می ام. دختره می گه: اين همون خانومه نيست که تايتانيک رو خونده؟ می گم: باباااااا، تو هم حاليته ها. می گه: پس چی! ما رو دست کم گرفتی آبجی!!!
کم مونده بود بگه قربون دايی! |
Comments:
Post a Comment
|