Desire knows no bounds |
Tuesday, July 11, 2006
استاده گفت يادت باشه من نيم نمره به اضافه ی يه تشکر بزرگ بهت بدهکارم که تصميم دارم خلاصه يه روزی پرداختش کنم.
بعدم گفت اگه وسط راه خسته نشی، اون روزه همچين دورم نيست، اصلن اصلن دور نيست. خيلی مطمئنانه گفت. اما پس چرا اين همه به نظر خودم دور و محاله؟ شايد چون واسه اينه که ديگه دلم با اين روحيه دادنای الکی آدمای دور و برم خوش نمی شه. ضمانت اجرايی واقعنی می خوام! |
Comments:
Post a Comment
|