Desire knows no bounds |
Friday, June 8, 2007
نمیدونم اسمشو چی میشه گذاشت
سياست زنانگی مکر زنانه زبونبازی پختگی سیسالگی يا شايد اصن تنها زن بودن به تمامی زن بودن نمیدونم اين خواص قبلنم وجود داشت يا يه هو متبلور شده ولی هر چی که هست اين روزها اثرش بيشتر از هر وقت ديگهای به چشم مياد میدونی ترکيبی از همهی اينها میتونه نتايج عجيبی داشته باشه مثه همون لعل شدن سنگ و الخ ولی ديگه نه با خون جگر با زن بودن نمیشه با کلمه اون حس رو توصيف کرد اما میتونم بگم خودم رو به شخصه وادار به تعظيم میکنه اين قدرت نهفتهی سیسالگی اوهوم من اسمشو میذارم قدرت سی سالگی زنانه |
خدایا! تو قبل از آنکه به من یاد دهی...
خدایا! تو قبل از آنکه زندگی به من یاد دهد...
خدایا! تو قبل از آنکه بندگانت به من یاد دهند...
خدایا! من قبل از آنکه هر حقی را به مبارزه بدست بیاورم...
مرا زن آفریدی...
منم، من، زنی در آستانه سی سالگی
خدایا! فریاد شادی هر لحظه این روزهایم همه از آن این است، که تو مرا زن آفریدی.
خدایا! فریاد شادی من از این جسم زنانه از این روح زنانه است.
خدایا! فریاد شادی من از این است که از همان "آن" که "هست" شدم، زن آفریده شدم.
منم، من، زنی در آستانه سی سالگی