Desire knows no bounds |
Wednesday, June 27, 2007
تهران جنّی شده!
روزاش مثه موتورخونهست از گرما و شبا سيل مياد. چار راه قنات و چار راه ديباجی با يه خط متحرک به هم چسبيدهن. همهی آدما وايستادن تو صف پمپ بنزين و هيشکی انگار تمايلی نداره از صف بره بيرون. همه عصبانیان و فحش میدن و غر میزنن و به هم زور میگن. اساماسها هم حتا ديگه حوصله ندارن راه بيفتن تو آسمون دود گرفتهی شهر ما و برسن به دست گيرندههاشون، میگن ول کن تو هم بابا حوصله داری، بذار فِيل شيم دور هم باشيم! آقای تریدی که قراره مووی منو بسازه وسط گچ و خاک و بنايی دنبال سیدی پرزنتيشن من میگرده و من وسط انبوه کارهای خورده ريز باقیموندهی شب پاياننامهای دنبال کاغذ ديواری برای رينوويت کردن دفتر اون. من مطمئنم صبای زود تو آسمون تهران يه قالب گنده پنير «جنون» رنده میکنن و ما بسکه خوابيم هنوز نفهميديم داريم يواش يواش و همگِن و دسته جمعی ديوونه میشيم. |
يه راه کار هم داريم
شهر رو عوض کنيم
يا اسمه شهر رو عوض کنيم
نظرت چيه؟
شهر ارواح فراوموش شده
ديووانگانه خاموش
يا ...
nazari nadaram chon daram be harfat fekr mikonam
mamnoon