Desire knows no bounds |
Monday, June 4, 2007
وقتی تو يه کشور ديگه داريم آثار معماریشونو نگاه میکنيم، خيلی وقتا دلمون میخواد اون حس رو با يکی ديگه قسمت کنيم. دلمون میخواد يکی کنارمون باشه و تو اون تجربه با ما سهيم بشه. يه جورايی اصن ترجيح میديم تنهايی نريم به تماشاشون.
اما تو ايران، حسی که تماشای آثار معماری ايران به آدم میده، به کل متفاوته. شايد چون معماری ايرانی در محيط ايجاد تفرق میکنه. نخستين تماس با فضا، معمولا در سکوت و بیکلام اتفاق ميفته. ناخوداگاه دلت میخواد از جمع جدا شی و به تنهايی اون فضا رو تجربه کنی. دلت میخواد راهت رو جدا کنی و به تنهايی بقيهی فضاها رو پيدا کنی، لمس کنی. شايد ذات اين نوع معماری، ذات اين فضاست که تو رو به خلوت وا میداره. خلوتی بیکلام و بیآدم. نوعی بینيازی، استغنا. |
رسمن يكي از بهترين تفاسيري بود كه در مورد معماري ايراني شنيدم !
هومممم
هر وقت میومدم اینجا فیلتر بود با فیلتر شکن هم کامنت دونی باز نمیشد .
امروز از اون روزاست که اینجا فیلتر نیست