Desire knows no bounds |
Monday, August 20, 2007
اندر ماتم در يک فايل نگنجيدن خدا و خرما
اين «وجدان حرفهای» دقیقا تعريقش چيه اونوقت؟ راستش اينه که تعريف بديهیش فقط مال تو کتاباست. تعريف پرکتيکالش اينه که وجدان حرفهای با پارامترهايی از قبيل شعور و سليقهی کارفرما، زمان لازم برای طراحی و شارت يا غير شارت بودن کار، باوجدان يا بیوجدان بودن کارفرما، باوجدان يا بیوجدان بودن پيمانکار مربوطه، باوجدان يا بیوجدان بودن آقای نجار، آقای امدیافکار، آقای رنگکار، آقای يراقآلات، آقای جهاننور، آقای نصاب و هزار آقای ديگر تعريف میشه و برايندش میشه اينی که داريم میبينيم. بنابراين نتيجه میگيريم که خوب تقصير ما نيست که آقاهه خودش طرح ايرادداره رو انتخاب کرد و بازم تقصير ما نيست که دوباره کافیشاپش بورينگ و معمولی از آب دربياد. خودش جرأت ريسک کردن رو اون يکی طرحا رو نداشت خوب! ××× ما آخرشم نفهميديم اين چه حکايتيه که آقايون اينهمه تو محيط کار وقت تلفشده دارن، خانوما هيچی!! آقای ايکس میگه بيا رو فلان پروژه کار کن. بعد واسه يه توضيح نيمساعته، يه هو میبينی سه ساعت داره گپ میزنه و آسمون ريسمون میبافه. اما طرفت اگه خانوم ايگرگ باشه، بعد از يه حال و احوال صاف میره سر اصل مطلب و در عرض يه ربع کارو توضيح میده و قرار روز و ساعت تحويلش رو هم همون لحظه میذاره و مدارک پروژه رو هم مرتب و آماده میده دستت. اگه قرار باشه يه آقايی يه کاری رو بهت تحويل بده، اولا بايد يه n باری يادآوری کنی و کانفرم و پساکانفرم، تازه بازم شک نداری که همون لحظهای که داره میگه «خيالت راحت، فردا کار رو ميزته» عمرا يه خط هم کشيده باشه. بعدم که موبايلش خاموش میشه يههو و سيمکارتش ايراد پيدا میکنه و مسائل مشابه. اما اگه طرفت خانوم باشه، خيالت راحته که کار به موقع به دستت میرسه، اگرم مشکلی پيش بياد دو روز قبل بهت خبر میده که قرارت با کارفرما رو بندازی عقب. ××× اين قسمت به دليل مسائل امنيتی و کمی آيندهنگری حذف شد! |
بابا طرف ديگه چجوري بايد حالي ات كنه كه ( مقصود تويي كعبه و بتخانه بهانه)
؟؟
:D