Desire knows no bounds |
Tuesday, September 11, 2007
هوا گرگ و ميشه.. از اون هواهای سيگاری ِ قهوه-لازم.. هوای سرد و تميز از لابلای پرده خودشو پهن میکنه کف آشپزخونه و ناخوداگاه انگشتای پامو میچسبونم پشت زانوم از سرما.. ساقههای ترد و برگهای سبز کمرنگ کرفس رو جدا میکنم، خردشون میکنم و میريزمشون تو مخلوط کن.. امروز به عنوان جايزه دو تا ليمو ترش کوچيک هم میچکونم توشون.. دکمهی مخلوطکن رو میزنم و بوی کرفس و ليمو قاطی هوای سيگاری قهوه-لازم دم صبح میشه..
يه همچين دم ِ صبحی میدونی چی کم داره؟ تُست برشته و قهوهی ايرلندی و جلال آريان! |
Comments:
you missed sour butter on your toast ... just a dream ... it's free though ...
Post a Comment
|