Desire knows no bounds |
Saturday, February 2, 2008
به سلامتی پنجشنبهای در عرض نيمساعت اوضاعمون شد خودِ «ملاقات بانوی سالخورده»، اونم چه سالخوردهای!! بعد علیرغم اينکه بهخدا من بابای بچه نبودم، آخرين سيگارمون رو کشيديم و دمبمون رو انداختيم رو کولمون و اومديم پی کارمون!
ولی عجب همکلاسیهای اعتماد به نفس ندار آويزون توسریخوری بودن طفليا! |
Comments:
Post a Comment
|