Desire knows no bounds |
Tuesday, March 4, 2008
من حتا وقتايی که در پايينترين نقطهی منحنی به سر ببرم هم، يه وعده غذای خوب و خوشگل کاملن میتونه خوشرو و سرحالم کنه، چه برسه به تراس خوشمنظرهی يه رستوران فنسی تازه کشفشدهی دنج، که رسمن اوريجينالترين طعم ميگوی تهران رو داره به نظر من!
طبيعيه که بعدش آدم هوس کنه بره کافه قرمزه، و جالبه که آدم ببينه توی توالت براش آفلاين گذاشتهن!! قصه ازين قراره که دو سه هفته پيش که همينجا رفته بودم دستشويی، کلی تعجب کردم که چهطور توالت همچين جايی اينهمه مثه توالتای بين راه میمونه، حالا يکم بهتر. توی توالت فرنگیش که تو اين سه چار بار هر دفه يه دستمال کاغذی در حال شنا بود، توی توالت ايرانیشم رو درش يه کاغذ چسبونده بودن که: خانمهای عزيز، انداختن دستمال کاغذی و نوار بهداشتی در سطل نشانهی شخصيت شماست! ولی ما هر چی نگاه کرديم سطلی نديديم اون تو، اينه که من براشون اون زير نوشتم که: آقايون عزيز، قرار دادن يک عدد سطل آشغال نشانهی شخصيتتر شماست! تا امروز که دوباره رفتم اونجا، هنوز توی توالت فرنگیه دستماله داشت شنا میکرد. بعد رفتم توالت ايرانیه، ديدم آفلاين دارم! روی اطلاعيهی درشون يه پرانتز اضافه کرده بودن که: خانمهای عزيز، انداختن دستمال کاغذی و نوار بهداشتی در سطل نشانهی شخصيت شماست! (سطل آشغال درست بيرون در، مقابل شما روی کف هتل قرار دارد.) منم براشون ريپلای کردم که: يعنی شما واقعن انتظار دارين آدم دستمال و باقی مخلفات به دست بياد بيرون برسه به سطل مورد نظر؟؟ (البته راستش طی اين پروسهی کامنتنويسی داشتم جای هرمس و نويد رو هم خالی میکردم درضمن!) حالا مقصود اينکه اگه کسی تو اين فاصله تا هفتهی آينده گذارش به کافه قرمزه افتاد، بیزحمت يه سر بره توالت بانوان آفلاينهای منم چک کنه. |
آبجی حقا که تکی. میخوامت به مولا.
بعد من فکر می کنم چه حالی می کنن اون آقایون، چه اتفاق محشری بین اون همه بی اتفاقی.
آدم یاد آمیلی می افته!
میگم هممون دیگه از دست رفتیم! من روزنامه هم میخونم، اگه چیز جالبی ببینم، دنبال دکمهی "share" می گردم اون زیرش!
چه
آذین راس میگه ها ولی!