Desire knows no bounds |
Friday, May 16, 2008
يه وقتايی يه چيزای بیربطی واسه من مهم میشه، که يکیشون مدل دستدادنه!
من آخرشم نتونستم درک کنم اين جماعتی رو که ازين مدل شل و ولا دست میدن. يعنی خوب آخه چه کاريه؟ يا آدم درست حسابی دست میده، يا دست نمیده! اينکه نوک انگشتاتو مثه آدمای لمس بزنی به نوک انگشتای طرف انگار که داری به مواد ناشوينده دست میزنی هميشه يه حس ناخوشايندی به من میده شخصن. حالا باز وقتی يه خانومی اين مدلی دست بده، میشه گذاشت به حساب اين اداهای زنانه و نديد گرفت؛ اما خدائيش اينکه يه آقا در حد و اندازههای گوريل انگوری بياد اين مدلی دست بده خيلی گیه ديگه! |
دو هفته پيش اولين روز کاريم توی يه شرکت جديد بود . منو بردند که مثلا به چند نفر معرفی کنند .همينطور که نشسته بودم منتظر يه دفعه آقايی که یمی از سینیورهای دیپبارتمنت بود و ماه پيش باهام مصاحبه کرده بود رد ميشد . من اصلا به خدا کاريش نداشتم . خودش از دور گفت اوه سلام و با لبخند عريض اومد جلو . منم کلی ذوق کردم و از جام بلند شدم .دستشو آورد جلو برای دست دادن. تا دستم رو بردم جلو که دست بدم به زحمت نوک انگشتهامون به هم رسيده بود که ديگه دست دادنش تمام شد !!!!!!!! يعنی هنوز بعد از ۲ هفته دست دادن شل و ولش داره عذابم ميده و فکر کنم تا آخر عمر هم يادم نره .
تصورکن چقدر موضوع اذيتم کرده که با اينکه هميشه وبلاگتو ميخونم اما نظر نمينويسم تا الان که راجع به این موضوع نوشتی به جای نظر نامه نوشتم :D