Desire knows no bounds |
Tuesday, January 27, 2009
يکی از نسخ قديمی تیآی، متعلق به دوران پارينهسنگی
ياد طُرقه افتادم . طُرقه طبق افسانه های محلی خراسان ، نام پرندهء کوچکی ست که قصد پرواز و رسيدن به خورشيد را داشت و برای اين کار بايد هزار اسم خدا را از بَر می کرد تا از سوختن در گرمای خورشيد در امان باشد ، بنابراين تمام اسم ها را از بَر کرده و در حال بالا رفتن ذکر می کرد ، ولی در نزديکی خورشيد اسم هزارم خدا را فراموش کرد و سوخت . من ××××× هه هه... ياد گُمبه افتادم...گُمبه طبق خزعبلات بنده نام گوسفندي است که همه هزار تا اسم رو حفظ کرد و راه افتاد...بعد از اينکه هزارمين اسم رو هم گفت يهو زير پاش رو نگاه کرد و به خودش گفت : شِت(به خارجکي) من که پرنده نيستم...بعد افتاد زمين مُرد! شاهين ××××× يک روز يک سوسگه که اسمش قٌلمبه بود. هزار تا اسم رو حفظ کرده بود.رفت رسيد به خورشيد. بعدش که رسيد اونجا.ديد عجب کار بيخودي کرده! اصلا کسی به غير از خودش اونجا نيست.و چون سوسگ هم موجود اجتماعی هست.برگشت اومد تو همين کره زمين. رفت ازدواج کرد و خوشبخت شد.و بعدش هم مٌرد از بس که پير شد! سهراب [+] |
By the way, don't blame me for being a geek because, recently, geek has become the new chic.
P.S: bebkhashid ke pinglish neveshtam. keyboard e farsi nadaashtam.
امپراتور ژاپن هم نماد خداست و نشانش هم خورشیده. اینجوری اون خدا و خورشید جفتش مطرح شدن تو متن.