Desire knows no bounds |
Sunday, March 22, 2009
1.5
حالا مسخرهم نکن ولی داشتم فکر میکردم تو عجب جسارت خوبی داری تو چشیدن و مزهکردن و آزمودن ترکیبهای مختلف از مزهها، خوردنیها! یعنی میخوام بگم با یه دل گنده و بیقضاوت و بیپیشداوری، میری سراغ طعمها و بوها و ترکیبهای جدید. حالا از اسپرایتچایی بگیر تا ماستفیلهیبوقلمون و ژامبونآناناس و سیخماست حتا! (یادمه یهبار اون اوایل سعی کردهبودم یه هلوانجیری بزارم روی باقالیپلو، وقت خوردن. هنوز که هنوز دارم تاوانشو پس میدم!) بعد به خودم میگم این الاغ با همهی دنیا داره همینجوری رفتار میکنه. یعنی اصن همینه که این همه راه رو رفته تا حالا، واسه این جسارتشه، که از قبل جلوی هیچ طعم جدیدی موضع نداره. شهوت داره اصن واسه چشیدن مزهها و بوهای جدید. واسه ترکیبکردنشون، واسه اون انتظاری که میکشه تا مزهی جدید، خودش رو رها کنه زیر زبونش. که بعد نیشش باز بشه از این کسخلیِ جدیدی که مرتکب شده! |
Comments:
Post a Comment
|