Desire knows no bounds |
Thursday, April 2, 2009
همهی ماها وقتای غر و بداخلاقی و بیحوصلهگی و مريضی و گرفتاری داريم واسه خودمون. نه يه ذره دو ذره هم حتا، زيادتا. بعد اما عکسالعملهای هر کدوممون بسته به نوع شخصيتی که داريم فرق میکنه اينجور وقتا. مثلن من عادت دارم در مورد مشکلات شخصیم حرف نزنم، برم تو لاک خودم، اما قيافهم از بيرون فرقی نکنه. هيشکی نفهمه چه خبرمه، مگر آدمهای خاصی که خودم تصميم بگيرم بگم بهشون. تو عادت داری يه هو به هم بريزی، اونقدر که تمام فکر و ذکرت بشه اون مشکله و روال عادی زندگیت مختل شه. من عادت دارم صدامو خندههامو لحن حرف زدنمو کنترل کنم، تو نه اما. صدات قيافهت لحنت همه و همه تغيير میکنن. سه سوت معلوم میشه يه اتفاقی افتاده يه چيزی شده که عادی نيستی که خوب نيستی که شاکی هستی. تا اينجاش حرفی نيست، منم اما يه بدی دارم. خيلی چيزا رو میتونم بلدم که تحمل کنم به روم نيارم و الخ، اما با صدای آدما با تغيير لحن آدما مشکل دارم. بذار توضيحتر بدم، اينو میتونم بفهمم که وقتی وسط ساعت کاری زنگ زدهم به طرف مقابلم، ممکنه توی جلسه باشه يا درگير کار يا به هر دليلی نتونه جواب بده، و میتونم درک کنم که سه ثانيه بعد مکالمهمون تموم شده باشه در حد يه جملهی دو کلمهای حتا، خوب؟ اما از تغيير لحن خوشم نمياد. ادبياتِ کلمات رو نمیگما، لحنِ اينتيميتِ دو نفرهی آدما رو هم منظورم نيست. میدونم جلوی چارتا آدم غريبه، وسط جلسه، وسط دعوا يا وسط هر موقعيت غير معمول ديگهای آدم سختشه مثه هميشهش حرف بزنه، خودمم همينجوریام. اما تو لحن آدما، تو مدل حرف زدنشون تهِ تونِ صداشون، هميشه يه چيز شخصی آشنا وجود داره، که وقتی میشنویش -فارغ از کلماتی که گفته میشه- میفهمی اين آدمه آدمِ توئه، اين لحنِ يه آدمِ آشناست، غريبه نيست، حتا وقتی سه کلمه بگه «بعدن زنگ میزنم» بازم صدا صدای حرف زدن با توئه. خوب؟ من با تغيير اين لحن مشکل دارم. با صدايی که به هر دليلی -دقيقن به هر دليلی- شده صدای يه غريبه مشکل دارم. من بلد نيستم با آدمی که صداش صدای مخصوص حرف زدن با من نيست حرف بزنم. میتونم با يه صدای آشنا هزار جور بد و بيراه بشنوم گله و شکايت گوش بدم، اما با يه لحن سرد که سردیش به تنهايی همهی هيستوریِ رابطه رو انکار میکنه، نتچ، نيستم. اوهوم، اينجور وقتاست که میرم پی کارم.
|
بعد این به قول تو تغییر لحن رو وقتی بشنوی که نگران و لرزان وسط دانشگاه بهش زنگ زدی ببینی جواب آزمایشش چی شده. منم اون موقع منم حس تو رو داشتم، ولی بعد 5 ماه هنوز بین موندن و رفتن و مردن موندم.