Desire knows no bounds |
Thursday, April 2, 2009
من کلن میميرم واسه اين جادههای شبانهی دونفرهی من و آقای پدر، مخصوصن وقتايی که بچهم روش نمیشه سیدی رو عوض کنه و وقتايیتر که میخواد غير مستقيم طرح مبحث کنه.
يعنی خودم تنهايی تا ته دنيا هی میتونم بشينم قربونش برم بسکه محجوبه و بسکه معلوم نيست ماها به کی رفتيم! |
Comments:
Post a Comment
|