Desire knows no bounds |
Friday, April 17, 2009
آدم اين خلوتی و خنکی و ابریِ صبح زود جمعهی خيابون ما رو که میبينه با اون درختای رديفِ ارتودنسی شدهش با برگای جوون و کمرنگ مغزکاهويی، رسمن کاهوسکنجبينش میگيره.
|
به درستي كه آدميزاد دچار درگيري گوارشي مي شود، بس كه هر چي ميشه و هر اتفاقي كه مي افته و نمي افته هي مياي اينجا ميگي !
...
اين انرژي مضاعفتِ كه خيليا رو كشته !
http://forkintheeye.blogfa.com/
یکی از پستهاتو اونجا خوندم.. خیلی تصادفی...