Desire knows no bounds |
Saturday, July 11, 2009
کوول-مردمانی که ماييم
-دوست صميمیتان با دوستپسر يا دوستدخترش قهر کرده. بغل-لازم است. طبيعتن میآيد پيش شما، با هم حرف میزنيد و غر میزنيد و میگوييد و میخنديد و حال و هوايش کمی عوض میشود و الخ. -شما با دوست صميمیتان قهر کردهايد. دوستتان بغل-لازم است. میآيد پيش شما با هم حرف میزنيد غر میزنيد میگوييد «حالا من هم نشد نشد، دختر که قحط نيست، يکی ديگر» و میخنديد و حال و هوايش کمی عوض میشود و الخ. -در جمعی نشستهايد. موضوعی طرح میشود و شما مجبوريد آنچه واقعن فکر میکنيد يا حس میکنيد يا هرچی را، در مورد شخص ثالثی به زبان بياوريد. شخص ثالث در جمع نشسته است و فقط شما و آقای شخص ثالث میدانيد او همان شخص ثالث است. شما مجبوريد کماکان هر چه در مورد او حس میکنيد به زبان بياوريد. -در جمعی دو نفره نشستهايد. شما همان شخص ثالثايد. -دوستتان آمده پيش شما و در مورد شخص ثالثای حرف میزند. خوشگويی میکند، بدگويی میکند، نظر میدهد نظر میپرسد. -شخص ثالث دوست صميمیتر شماست. چهارم: حواستان به شخصهای ثانی و ثالث زندگیتان باشد کلن. با هم قاطیشان نکنيد. |
Comments:
ووووه! چه مرموزین شما!
Post a Comment
|