Desire knows no bounds |
Saturday, September 5, 2009
بهدرستیکه ويوير پارا کُنتارلا
میبينی چه وسواسای میگيرد آدم را؟ نوشتن ذرهذرهاش با تمام خردهحسها خردهاتفاقها و حواشی و الخ؟ میبينی چه حريص میشود آدم برای ثبت تمام اين ثانيههايی که مثل سايه میافتند روی گوشهای از روز و چند لحظه بعد هيچ ردی ازشان نيست انگار که هيچوقت؟ میبينی کلمهها گاهی چه تهیدستاند برای نوشتن آنچه که بايد؟ میبينی دستات به هيچ واژهای نمیرود به هيچ عبارتی، بسکه؟ میبينی چهقدر؟ |
Comments:
Post a Comment
|