Desire knows no bounds |
Wednesday, October 7, 2009
یک جام دگر بریز و من نتوانم
آدم با هر کسی تگری نمیزند. برای تگری زدن باید خوب تکتک آدمها را مورد مداقه قرار دهید. ببینید تا کجا میشود باهاشان پیش رفت. شده خود را لعن و نفرین کنید که چرا فلان شب، فلان جا جلوی چشم آن آدمها دواندوان سر به توالت گذاشتید و چون توالت اشغال بود نشستید پشت در و مثل کوهی که وقت آتشفشانش است گدازههای مذابتان به اطراف ریختند و جانتان و کف خانه را آغشته کردند و شما اصلاً نشد به حال خود فکر کنید بس که حواستان به حال بقیه و به هال صاحبخانه بود؟ شده؟ شده آتشفشان درونتان که خاموش شد کیف خود را بردارید و یواشکی و بدون خداحافظی بزنید بیرون؟ شده در حال خروج گدازهها آدمها بالای سرتان جمع شوند و هر کسی توصیهای کند و یکی زیربغلتان را بگیرد و بلندتان کند که ببرد توی هوای آزاد و یکی بگوید بابا باید سرشو بگیری زیر شیر آب سرد و آن دیگری بگوید بخوابونیدش رو تخت و شما مدام بگویید چیزی نیست، الان خوب میشم و توی دلتان بگویید تو رو خدا بذارید پن دیقه واسه خودم باشم؟ اما بگذارید برایتان از تجربهها بگویم. همیشه آنجا تگری بزنید که آدمهای جمع، تگری زدن برایشان مثل امور روزمره است، مثل یک پیک دیگر خوردن. آنجا تگری بزنید که بگذارند به حال خود باشید، بنشینید و به گدازههای روانتان نگاه کنید و بعد که حالتان سرجا آمد، سرفرصت پاکشان کنید و هیچ اثری ازشان به جا نگذارید. بله بله، شما این چیزها را به من گوشزد نکنید. من خود نیک میدانم که راحتی با آدمها باعث نمیشود آدم هرجایی از خانه را برای تگری زدن انتخاب کند. شما تنها و تنها وقتی حق دارید جلوی چشم بقیه تگری بزنید که تمام راههای دررو بسته باشد. اما بگذار برایت از آدمهایی بگویم که میشود باهاشان تگری زد. آدمهایی که بعد از تگری زدن به جای توصیههای اخلاقی و پزشکی، نگاه میفهممت بهت میاندازند، نگاه حالت از جنس مرغوبه بهت میاندازند، نگاه ای بابا بیجنبه، و میخندند و برایت پیک دیگری پر میکنند. آدمهایی که بعد از هر آتشفشان دوباره باهاشان روز از نو، روزی از نو. [+] |
Comments:
ایول
Post a Comment
|