Desire knows no bounds |
Sunday, October 11, 2009
انگار “میم” تجربه یکتای قهرمان “درخت گلابی” نیست. انگار زندگی پر است از تکرار تجربه های میم واره ما. هر یک از ما در زندگی میم های فراوانی داشته ایم که در برهه ای از زمان سقف آرزوها و معنی زندگیمان بوده اند. هر یک از ما میمی داشته ایم که وجودمان را خراش داده است. مثل قهرمان درخت گلابی، هر چه دست دراز کرده ایم، نتوانسته ایم آن را بچینیم. انگار میم ها محصول زمان و شرایط خاص خود هستند و سالها بعد اگر گذر زمان ما را دوباره در مقابل یکی میم سابق قرار دهد، رازآلودگی و جذابیت خود را از دست داده است و دیگر عطش ما را سیراب نمی کند. ما شعله زندگی خود را میم به میم روشن نگه می داریم و گاهی مثل قهرمان درخت گلابی از هیاهوی زندگی خسته می شویم، هوس می کنیم به کنار آن درخت قدیمی بخزیم و رد پای میم های زندگی خود را روی تنه آن جستجو کنیم.
[مطلب کامل] |
Comments:
Post a Comment
|