Desire knows no bounds |
Wednesday, October 14, 2009
يکی از بزرگترين لذتهای کوچک من، سرپيچی از قوانينِ خود-گذاشته است. نوشتن روی ميزی که برای مدتی طولانی بههمريخته و تلنبار است، چند ساعت پشت سر هم جلوی تلويزيون حين تماشای فيلمهای مختلف غذا و تنقلات خوردن و بقايای هيچکدام را جمع نکردن، به مدت يک هفته لباسهای درآورده را روی تخت انداختن و آويزان نکردن سر جاش، آشپزخانه را بههمريخته نگهداشتن، تمام کفشها را گوشهی اتاق درآوردن و نچيدنشان توی کمد، کتابها را همينجوری گذاشتن روی زمين و جابهجا نکردنشان توی کتابخانه، خاموش کردن سيگار توی فنجان، نوشتن با مداد کندشده و نتراشيدناش، پرت کردن جورابهای گولهشده پشت تخت، بيرون نگذاشتن دستهی روزنامههای اعتماد، نوشتن روی زرورق سيگار و روی تبليغهای پيک برتر و پشت رسيد عابربانک و هرگز واردنکردنشان توی دفتر سياهه، به تعويق انداختن موعد تحويل کار تا جايی که جا دارد، شارژ نکردن باتری و اعتبار موبايل تا آخرين لحظه، و نخريدن شمارهی آخر فلان مجله، تمام اينها از خردهلذتهای عميق زندگی مناند.
سيلويا پرينت |
Comments:
آخ گفتی. این الان منم. دقیقا خود خود منم. البته بخوای حساب کنی من همیشه در حال لذت بردن هستم.
هابله، منم همتو
Post a Comment
|