Desire knows no bounds |
Wednesday, May 26, 2010 [+] آدمهای وحید چمانی در نگاه نخست موجودات فرا-زمینیِ سینمای علمیتخیلی را به ذهن مخاطب متبادر میکنند. چشمهایی تهی و بیمردمک، صورتهایی خارج از تناسبات انسانی، و شکافهایی که جابهجا، در چهره و اندامشان جا خوش کرده است. پوشش و اجزای مختلف این آدمها نشان از قجری بودنشان دارد. وحید چمانی با استفاده از چند عنصر چشم-آشنا، برای آدمهایش شناسنامه مینویسد. سپس از آنها فاصله میگیرد و با نگاهی منتقدانه بهشان چشم میدوزد. روبندههاشان را کنار میزند، زیر عبا و چادرشان میخزد، و خلوتشان را به ما نشان میدهد. آدمهای وحید چمانی در مواجهه با این برهنهگیها دست و پای خود را گم میکنند. همچنان مات و مبهوت به ما خیره میشوند بیکه قادر باشند واکنشی از خود نشان دهند. مجموعهی این اجزاء متفاوت، همگی نشان از روایتی چندوجهی دارند که خود را پشت آثار هنرمند پنهان کرده است. ارجاعات بصریِ مکرر به سکوت و بهت و بیعملیِ اسیدهای آمینه در قابهایی ثابت اتفاق میافتد و ما هرگز نخواهیم دانست در ذهنشان چه میگذرد، که آیا در قاب بعدی زبان به سخن میگشایند یا نه، که هرگز لب از لب باز میکنند یا نه. |
Comments:
Post a Comment
|