Desire knows no bounds |
Friday, May 7, 2010
تا اینجای کار تجربهام از زندگی، مرا به دو نتیجهگیریِ ساده، هرچند متناقض، رسانده: اولیناش این است: هر چیز وحشتناکی که آدم بتواند پیش خودش تصور کند، در واقع ممکن است اتفاق بیفتد. دومی که از اولی ناشی میشود این است: در زندگی برایم هیچ اتفاقی نمیتواند بیفتد که از آنچه قبلا به سرم آمده، بدتر باشد.
کارِگِل -- ایوان کلیما پ.ن. دستاندازها، سرعتگیرهای ترجمه و ویرگولهای کتاب رسمن مایهی انقباض روح است.
|
I have put a couple of your posts on my buzz. (Of course with Ref!)
Esta bien?
این بیکن واقعی که فرمودین از کجا گیر آوردین چون راستش من بیکن واقعی فقط در منچستر خوردم که چه حالی میده این اینگلیش برکفست لعنتی
تا گفتی بیکن یاد اون افتادم
خدائیش اگه می دونی بگو